ادامه مطلب
جنگ 12 روزه از زبان یک گربه

به قلم سر دبیر پایگاه خبری ردا - سرکارخانم فرزانه کمندی : روز اول: بوی ترس من همیشه کنار نانوایی میخوابیدم. مردم گاهی تکهای نان برایم میانداختند. اما امروز صبح، همه چیز لرزید. آسمان نعره کشید. پرندهها از شاخهها پریدند. نانوا فرار کرد، و نانها روی زمین ماندند. من دویدم... بیهدف. جنگ آمد. نمیدانستم چیست، اما بوی ترس را میشناسم. روز دوم: آدمها نگاه نمیکنند آدمهایی که همیشه نگاهم …